کریمه اهل بیت
اون چی داره که ما نداریم ...
چرا حاضر نیستیم برای خدا کمر خم کنیم ؟
نماز چقدر وقت میگیره ؟
نوشته شده در سه شنبه 91/5/24ساعت
1:15 صبح توسط محبوبه نظرات ( ) |
حسرتش به دلم مونده،
که یکبار نمازی قسمتم بشه ،
بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !
دلم به دو رکعتش هم راضیست ...
نوشته شده در سه شنبه 91/5/24ساعت
1:11 صبح توسط محبوبه نظرات ( ) |
خدا خر را آفرید و به اوگفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا!من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است. پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد.
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا!من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است. پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد.
خدا سگ را آفرید و به او گفت:
تو نگهبان خانه انسان خواهی
بود و بهترین دوست و وفادارترین
یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که
به تو می دهند، خواهی خورد و سی سال
زندگی خواهی کرد. تو یک سگ خواهی
بود.
سگ به خداوند پاسخ داد:
خداوندا!سی سال زندگی عمری
طولانی است. کاری کن من فقط پانزده
سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را
برآورد...
تو نگهبان خانه انسان خواهی
بود و بهترین دوست و وفادارترین
یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که
به تو می دهند، خواهی خورد و سی سال
زندگی خواهی کرد. تو یک سگ خواهی
بود.
سگ به خداوند پاسخ داد:
خداوندا!سی سال زندگی عمری
طولانی است. کاری کن من فقط پانزده
سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را
برآورد...
خدا میمون را آفرید و به او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از
این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و
برای سرگرم کردن دیگران کارهای
جالب انجام خواهی داد و بیست سال
عمر خواهی کرد.و یک میمون خواهی
بود.
میمون به خداوند پاسخ داد:
بیست سال عمری طولانی است، من
می خواهم ده سال عمر کنم.و خداوند
آرزوی میمون را برآورده
کرد.
و
و تو از این سو به آن سو و از
این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و
برای سرگرم کردن دیگران کارهای
جالب انجام خواهی داد و بیست سال
عمر خواهی کرد.و یک میمون خواهی
بود.
میمون به خداوند پاسخ داد:
بیست سال عمری طولانی است، من
می خواهم ده سال عمر کنم.و خداوند
آرزوی میمون را برآورده
کرد.
و
سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت:
تو انسان هستی .تنها
مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره
زمین. تو می توانی از هوش خودت
استفاده کنی و سروری همه موجودات
را برعهده بگیری و بر تمام جهان
تسلط داشته باشی.و تو بیست سال عمر
خواهی کرد.
انسان گفت:سرورم !گرچه من
دوست دارم انسان باشم، اما بیست
سال مدت کمی برای زندگی است.آن سی
سالی که خر نخواست ، آن پانزده
سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که
میمون نخواست زندگی کند، به من
بده.
و
خداوند آرزوی انسان را برآورده
کرد...
و
از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست
سال مثل انسان زندگی می
کند!!!
و
تو انسان هستی .تنها
مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره
زمین. تو می توانی از هوش خودت
استفاده کنی و سروری همه موجودات
را برعهده بگیری و بر تمام جهان
تسلط داشته باشی.و تو بیست سال عمر
خواهی کرد.
انسان گفت:سرورم !گرچه من
دوست دارم انسان باشم، اما بیست
سال مدت کمی برای زندگی است.آن سی
سالی که خر نخواست ، آن پانزده
سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که
میمون نخواست زندگی کند، به من
بده.
و
خداوند آرزوی انسان را برآورده
کرد...
و
از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست
سال مثل انسان زندگی می
کند!!!
و
پس از آن،ازدواج می کند و سی سال
مثل خر کار می کند، مثل خر زندگی می
کند ، و مثل خر بار می
برد
و
مثل خر کار می کند، مثل خر زندگی می
کند ، و مثل خر بار می
برد
و
پس از این که فرزندانش بزرگ شدند،
پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در
آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و
هرچه به او بدهند، می
خورد...!!!
پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در
آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و
هرچه به او بدهند، می
خورد...!!!
و
وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون
زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به
خانه آن دخترش می رود و سعی می کند
مثل میمون نوه هایش را سرگرم
کند...!!!
زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به
خانه آن دخترش می رود و سعی می کند
مثل میمون نوه هایش را سرگرم
کند...!!!
نوشته شده در دوشنبه 91/5/23ساعت
12:13 صبح توسط محبوبه نظرات ( ) |
مراقب باشیم چون :
بزرگترین ضربه را از دشمنانی خواهیم خورد که در لباس دوستی دلسوز و معتمد در آمده اند.
نوشته شده در دوشنبه 91/5/16ساعت
12:0 صبح توسط محبوبه نظرات ( ) |
راز یک زندگی زیبا این است
که امروز با خدا گام برداری
و برای فردا به او اعتماد داشته باشی ...
نوشته شده در یکشنبه 91/5/15ساعت
11:46 عصر توسط محبوبه نظرات ( ) |
| Design By : Pichak |
